نارنجستان خیال[ادبیات معاصر،سه گانی](محمد عبداللهی)

با اجازه دکتر فولادی: این وبلاگ اول و پانزدهم هر ماه به روز می شود.

نارنجستان خیال[ادبیات معاصر،سه گانی](محمد عبداللهی)

با اجازه دکتر فولادی: این وبلاگ اول و پانزدهم هر ماه به روز می شود.

کاروان سه گانی (۷)[ویژه ی شهادت مولا]

 برگ های تقویم به این روزها که می رسند،رنگ می بازند و برخی از شرمناکی ،سیاه می شوند؛جامه ای سوگوار بر تن سال های تا کنون.

راستی !ابن ملجم از خجالت چه می کشد؟ وفاتحان دروغین تاریخ چگونه  می زیند  لابه لای برگهای به ظاهر زرینش ؟

... باری ،این پست به احترام فاتح قلب های راستین مزین می شود.نامش آن چنان بلند که مرا یارای بر زبان راندنش نیست.

شکست طاقت منبر وَ خطبه ناتمام

...وَ سطر آخر نهج البلاغه؟...والسلام


1)

فرق آسمان شکافت

یک ستاره سوخت

ماهپاره سوخت


2)

کهکشان راه شیری از نفس فتاد

بس که تا سحر ستاره بیخت

بس که شیر در مذاق بو تراب ریخت


3)

از دوچشم کودکی یتیم

چکه چکه چکه شیر

خاکْ دختری دوساله،سیر


4)

کاسه ها ترک ترک

مثل قلب صاحبان بی نشانشان

این صدا؟مویه های بی امانشان


5)

برق شمشیر فرود آمد و آه!

هیبت آبروی آب شکست

نانجیب آینه ای ناب شکست!


6)

طبیب آن لحظه ای که سر تکان داد

صدای ضجه ای تا اوج ها رفت

به جان چاه هم دلشوره افتاد.



سه گانی (۶)

سلام دوستان و همراهان عزیز !

آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه پر فیض.   

* سه گانی 

۱) 

ظهر تابستان است 

سایه کوتاه آنی 

 چرت ها طولانی 

 

۲) 

دشت های سوت و کور 

آهوان انتظار 

برکه خالی از غرور 

 

۳) 

چشممان در چشم هم افتاد* 

در عرق ریزان نخلستان 

زندگی یعنی همین الان  

 

*چندی پیش یکی از دوستان کتاب «پیام زرتشت» که توسط سر کار خانم «اکرم بهرامی»گردآوری شده است  را به من هدیه داد. چند صفحه ای را تورق زدم و به طرز سه گانی نوشته های زیر را  در گوشه ای از این کتاب یادداشت کردم.هر چند خود به سه گانی بودن این نوشته ها شک دارم.  تلاشم این بود تا از واژگان ایرانی  در سرایش ؛بهره ی بیشتری ببرم.  برای مقایسه ی نوشته ی بنده با متن کتاب ؛اصل متن را نیز می آورم.حال تا چه در نظر افتد...   

الف) 

«در ننیجه ی کردار نیک است که این جهان می بالد و پرورش می یابد. خداوند این زمین را آفریده که در اثر کار و کوشش ما بپرورد با ایمان شادی و نیک بختی پدید آورد.»    ص۸ 

 

        اهورایی که هستی بر زمین داد 

   برای شادی اش فرمانی آورد 

   جهان از گفت و کرد نیک پرورد 

ب) 

«کار با بد باوران از ارج شخص می کاهد.اینان ضد راستی و خشمگینانی هستند که خود محکومند.»                      ص۱۴   

                              کار با بد باوران بی دانشی ست 

                              خشمگینانی که صادق نیستند 

                              شخصیت کاه اند اینان؛چیستند؟ 

ج) 

«از اندیشه های غم گستر بگریز .مرگ اندیش و بد بین مباش . خندان و گشاده رو باش.»                             ص۳۸   

                                  باید از اندیشه ی غم گر گریخت 

                           مرگ اندیشی و بد بین بودنی را خاک کرد 

                           چهره را با سحر خنده چاک کرد 

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

*اقتراحی است از سر کار خانم پاییز رحیمی

سه گانی های جدید(5)

سلام دوستان!

اول از هر چیز امیدوارم نظرات بنده رو در باره ی اشعارزیبایتان به دل نگیرید و مطمئن باشید که این گونه تبادل نظرها به رویش این نهال نوپا کمک های شایانی خواهد نمود.

دوم:حتما نوشته های عجول من رو از نقد منتقدانه ی خودتون بی نصیب نذارین .

سوم :این سه گانی ها در یک شب مهتابی گرم جنوب سروده شده اند.پس تعجب نکنید اگر در آن ها به کرّات از ماه و شب نام برده می شود .


1)

ماه پشت برگ نخل

پنجه پنجه می شود

ماه من شکنجه می شود


2)

در شکوه قرص ماه

گرگ ها چه عاشقانه بی قرار

در میان زوزه ها قرار یک فرار


3)

زیر تیغ ماه

عنکبوت خسته ای

له شد و نگفت آه.


4)

ماه کامل است

با وجود چشم شور گَز*

سحر باطل است


5)

زیر نور ماه

بوف خسته ای پرید

کور بود و زنجره نمی چرید


6)

ماه بر درخت سیب

می چکد عجیب

روح من چه بی نصیب


7)

ماه خسته است

بی رمق

روی شانه ی شفق نشسته است


8)

برق رفته بود و زیر نور ماه

دختری که ناشیانه می نوشت:

"عاشقان به هم نمی رسند ،آه!"


9)

شب،سکوت سرمه ای

لیز می خورد درون استکان

داشت فال قهوه می گرفت گربه ای


10)

زیر نور ماه

مثل برّه ی چرا

بی اراده می زنم به راه!

------------------------------------------------

*گَز :درختی ست گرمسیری که برگ های سوزن شکل و شور مزه ای دارد.حال مقایسه کنید: سوزن و ماه و شور چشمی و ارتباط اونها با سِحر.