آمد اما خستگی هایش خرابش کرده بود
برف رخسار نجیبم غصه آبش کرده بود
پرسش از من ،آه!اما سر به زیر و ساکت و...
لحظه های سخت دور از من جوابش کرده بود
بس که در شبهای سرد بی کسی بیدار ماند
لحظه ی دیدار اما شوق خوابش کرده بود
گفتگوی من ؛ وَ اما لرز لرز شانه هاش
دست عکاس و سکوتی که مجابش کرده بود
چهره اش غمبار،عکسش زار،گنگ؛
دوربین خاطراتی محو قابش کرده بود
پله ها را دو به دو افتان و خیزان آمد و ...
اشتیاقی سخت که پر اضطرابش کرده بود
برف رخسارنجیبم غصه آبش کرده بود
خیلی زیبا بود استاد
با سلام و عرض احترام
لطفا لینک کنید و اطلاع دهید تا لینک شوید.
www.amd65.ir
+ اگر خدمات کامپیوتری ( طراحی سایت با قیمت مناسب ، آموزش کامپیوتر ، اجرای شبکه ، طراحی نرم افزارهای سفارشی ، و ..)نیاز داشتین گروه ما در بروجرد آماده ارائه خدمات به بهترین شکل به شماست .
با تشکر
مهندس مؤمنی
شماره تماس : 09365217702