امروز گذارم به حوالی چشم های تو افتاد....
تشعشع مسحور کننده و فریب انگیز و جادویی نگاهت نه توی خیال اندود وجودم را به ارتعاشی عجیب واداشت....
از حوالی نرگس فتان و فریب آلوده ات که عبور کردم خرمن زار مژگان طلایی گندم گونت در تلاقی باد سماعی دیگر گونه داشت....
"از وبلاگ یک دوست..."