نارنجستان خیال[ادبیات معاصر،سه گانی](محمد عبداللهی)

با اجازه دکتر فولادی: این وبلاگ اول و پانزدهم هر ماه به روز می شود.

نارنجستان خیال[ادبیات معاصر،سه گانی](محمد عبداللهی)

با اجازه دکتر فولادی: این وبلاگ اول و پانزدهم هر ماه به روز می شود.

ویژه ی شهادت مولا علی ع

سلام همراهان صمیمی!

برگ های تقویم به این روزها که می رسند،رنگ می بازند و برخی از شرمناکی ،سیاه می شوند؛جامه ای سوگوار بر تن سال های تا کنون.

راستی !ابن ملجم از خجالت چه می کشد؟ وفاتحان دروغین تاریخ چگونه  می زیند  لابه لای برگهای به ظاهر زرینش ؟

این چند سه گانی را قبلا ارائه داده بودم اما سه گانی ها متعلق به مولاست و حیفه در ایام شهادتش زمزمه نشه


1)

فرق آسمان شکافت

یک ستاره سوخت

ماهپاره سوخت


2)

کهکشان راه شیری از نفس فتاد

بس که تا سحر ستاره بیخت

بس که شیر در مذاق بو تراب ریخت


3)

برق شمشیر فرود آمد و آه!

هیبت آبروی آب شکست

نانجیب آینه ای ناب شکست!


4)

طبیب آن لحظه ای که سر تکان داد

صدای ضجه ای تاآسمان رفت

به جان چاه هم دلشوره افتاد.


این سه گانی زیبا را دوست و هم محلی خوبم جناب کنعان محمدی برای من کامنت گذاشته اند.ایشان مدت هاست در کار سرایش سه گانی هستند و کارهای زیبایی را خلق کرده اند. ان شاءالله درپستی اختصاصی سه گانی های جناب محمدی را به نقد خواهیم نشست.


امشب ازفرق علی کعبه پلی زد به بهشت...
چه مراعات نظیری است...
علی.کعبه.بهشت...


التماس دعا.


کاروان سه گانی ۱۰

سلام دوستان 

بالاخره یک بار هم که شده سر وقت آمدم که از این بابت کلی خوشحالم.

نقد  سه گانی ها را فراموش نکنید...


1)

بیدار شو بهار

از شاخه های خواب

می روید آفتاب

*

2)

شب بدون ماه

خواب ها ،سفید

سایه ها ،سیاه


3)

شب،سکوت

انتحار

عنکبوت


4)

از نگاه عندلیب ها

سیب ها ستاره اند

ماه پاره اند




/font/p

یک سپید و چند سه گانی

سلام دوستان بزرگوار

دیگر خودم هم از دیر کردن هایم به ستوه آمده ام اما چه کنم که خیلی گرفتارم و  گویا این گرفتاری ها  پایانی ندارد.

بگذریم...

هرچند که از روزهای سال نو  مدت ها می گذرد اما من این روزها را  صمیمانه به شما شادباش می گویم و آرزویی جز بهروزی و پیروزی شما بزرگواران ندارم.

 سوای گرفتاری هایم در این مدت مدید به سراغ دوستان می رفتم و عرض ادبی می کردم وگاهی با نوشته های تندم موجب رنجش برخی خوبان را فراهم می آوردم که از همه پوزش می خواهم.

همچنین روز جهانی کارگر و هفته ی پر افتخار مقام معلم را به کارگران عزیز و معلمان دلسوز شادباش می گویم.

این پست را با یک سپید و چند سه گانی ارائه خواهم داد و مثل همیشه چشم به راه نقددلنشینتان...


باران که می آید

پر می شوم از ابرهای دلتنگی

می روم کنار خاک

و می رسند

بغض های کال چهل ساله ام


*

من با ابرهای باران زا

خویش ترم

 تا سترون هاش!


* واین هم چند سه گانی:


1)

از بس که هوای این کوچه ملال انگیز است

-توهین نشود-

من معتقدم بهار هم پاییز است


2)

آبشار با خودش:

باید استقامتی چو کوه داشت

در سقوط می شود شکوه داشت!


3)

این شیارها چه آشناست!

_ردّ دزد دهکده ست_

وه!شبیه کفش کدخداست!


4)

لنگه های دربِ چوبی حیاط

گرچه کهنه اند، بی غم اند

خوش به حالشان که با هم اند



fontbr /

کاروان سه گانی (۸)

سلام دوستان بزرگوار

اول از هر چیز اربعین حسینی و ایام رحلت رسول ختمی مرتبت رو به حضور همه ی شما تسلیت و تعزیت می گم.

دوم:بازهم از همه ی دوستان و سروران به علت دیرکردهای چندین باره ام معذرت می خوام. این بار  بیماری مادرم عامل این دیر رسیدن بود که بحمدالله  به خیر گذشت.

سوم:از همه ی دوستانی که در این غیبت طولانی سری به ما می زدند و جویای حال می شدند،به ویژه استاد فولادی بزرگوار و سرکار خانم رحیمی کمال تشکر رو دارم.

چهارم:این بار با چند تا سه گانی به مناسبت اربعین در خدمتتون هستم و  با کمال افتخاراین پست رو به حضرت زینب تقدیم می کنم

پنجم:از دوستانی که در این ایام مرا به وبلاگ شان دعوت کردند و با کمال شرمندگی نتوانستم به حضورشون برسم ،صمیمانه پوزش می طلبم .فقط از باب وظیفه کامنت های دوستان را در معرض دید می گذاشتم تا خدای نکرده حمل بر بی ادبی نشود.منتظر نقد دوستان می مونم.


1)

چهل شب فراق

چل شب گذشت

چهل سال از عمر زینب گذشت



2)چهل شب گذشت...

چه شب های سردی!

بگو خواهرم بی برادر چه کردی؟



3)

نفرین به صدایتان،به خاموشی تان

این گونه حسن ماند در باورتان؟

لعنت به تمامی فراموشی تان!



4)

مگر کوه صبری

تو و ناله های خدایاخدایت

بمیرم برایت!



font color=p

اولین سه پاره ام

سلام دوستان.

دیرکرد مرا بر من ببخشایید.

پریشان گویی های این بارم کمی شبیه سه پاره هایی ست که دوستان شاعرم تا کنون سروده اند.

مرا از نظرها و نقدهاتون بی نصیب نگذارین.



این قرارمان نبود

اولش سلام

بعد والسلام



این قرارمان نبود

اولش به ارتباطمان کمک کنیم

بعد، رفته رفته رفته شک کنیم



این قرارمان نبود

بی خبر جدا شوی

از من و خودت رها شوی



این قرارمان نبود

خسته از نگاه هم شویم

سدّ راهِ هم شویم



این قرارمان نبود

مال هم شویم

بعد، بی خیال هم شویم



این قرارمان نبود

عاشقم شوی

آینه یْ دِقم شوی



این قرارمان نبود

عاشقت شوم،

مرد سابقت شوم



این قرارمان نبود 

اولش طنین خنده های قاه قاه

آخرش نگاه ِ گاه گاه



این قرارمان نبود

بی قرار خنده ی کسی شوی

سایه سار هر خسی شوی



این قــِ.... پس قرارمان چه بود؟

تا همیشه خدا،خدا خدا کنیم

تا ابد برای هم دعا کنیم






گزیده ای از سه گانی ها را در سایت «آنات»بخوانید در اینجا 

نقد و نظر یادتون نره!

کاروان سه گانی (۷)[ویژه ی شهادت مولا]

 برگ های تقویم به این روزها که می رسند،رنگ می بازند و برخی از شرمناکی ،سیاه می شوند؛جامه ای سوگوار بر تن سال های تا کنون.

راستی !ابن ملجم از خجالت چه می کشد؟ وفاتحان دروغین تاریخ چگونه  می زیند  لابه لای برگهای به ظاهر زرینش ؟

... باری ،این پست به احترام فاتح قلب های راستین مزین می شود.نامش آن چنان بلند که مرا یارای بر زبان راندنش نیست.

شکست طاقت منبر وَ خطبه ناتمام

...وَ سطر آخر نهج البلاغه؟...والسلام


1)

فرق آسمان شکافت

یک ستاره سوخت

ماهپاره سوخت


2)

کهکشان راه شیری از نفس فتاد

بس که تا سحر ستاره بیخت

بس که شیر در مذاق بو تراب ریخت


3)

از دوچشم کودکی یتیم

چکه چکه چکه شیر

خاکْ دختری دوساله،سیر


4)

کاسه ها ترک ترک

مثل قلب صاحبان بی نشانشان

این صدا؟مویه های بی امانشان


5)

برق شمشیر فرود آمد و آه!

هیبت آبروی آب شکست

نانجیب آینه ای ناب شکست!


6)

طبیب آن لحظه ای که سر تکان داد

صدای ضجه ای تا اوج ها رفت

به جان چاه هم دلشوره افتاد.



سه گانی (۶)

سلام دوستان و همراهان عزیز !

آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه پر فیض.   

* سه گانی 

۱) 

ظهر تابستان است 

سایه کوتاه آنی 

 چرت ها طولانی 

 

۲) 

دشت های سوت و کور 

آهوان انتظار 

برکه خالی از غرور 

 

۳) 

چشممان در چشم هم افتاد* 

در عرق ریزان نخلستان 

زندگی یعنی همین الان  

 

*چندی پیش یکی از دوستان کتاب «پیام زرتشت» که توسط سر کار خانم «اکرم بهرامی»گردآوری شده است  را به من هدیه داد. چند صفحه ای را تورق زدم و به طرز سه گانی نوشته های زیر را  در گوشه ای از این کتاب یادداشت کردم.هر چند خود به سه گانی بودن این نوشته ها شک دارم.  تلاشم این بود تا از واژگان ایرانی  در سرایش ؛بهره ی بیشتری ببرم.  برای مقایسه ی نوشته ی بنده با متن کتاب ؛اصل متن را نیز می آورم.حال تا چه در نظر افتد...   

الف) 

«در ننیجه ی کردار نیک است که این جهان می بالد و پرورش می یابد. خداوند این زمین را آفریده که در اثر کار و کوشش ما بپرورد با ایمان شادی و نیک بختی پدید آورد.»    ص۸ 

 

        اهورایی که هستی بر زمین داد 

   برای شادی اش فرمانی آورد 

   جهان از گفت و کرد نیک پرورد 

ب) 

«کار با بد باوران از ارج شخص می کاهد.اینان ضد راستی و خشمگینانی هستند که خود محکومند.»                      ص۱۴   

                              کار با بد باوران بی دانشی ست 

                              خشمگینانی که صادق نیستند 

                              شخصیت کاه اند اینان؛چیستند؟ 

ج) 

«از اندیشه های غم گستر بگریز .مرگ اندیش و بد بین مباش . خندان و گشاده رو باش.»                             ص۳۸   

                                  باید از اندیشه ی غم گر گریخت 

                           مرگ اندیشی و بد بین بودنی را خاک کرد 

                           چهره را با سحر خنده چاک کرد 

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

*اقتراحی است از سر کار خانم پاییز رحیمی

سه گانی های جدید(5)

سلام دوستان!

اول از هر چیز امیدوارم نظرات بنده رو در باره ی اشعارزیبایتان به دل نگیرید و مطمئن باشید که این گونه تبادل نظرها به رویش این نهال نوپا کمک های شایانی خواهد نمود.

دوم:حتما نوشته های عجول من رو از نقد منتقدانه ی خودتون بی نصیب نذارین .

سوم :این سه گانی ها در یک شب مهتابی گرم جنوب سروده شده اند.پس تعجب نکنید اگر در آن ها به کرّات از ماه و شب نام برده می شود .


1)

ماه پشت برگ نخل

پنجه پنجه می شود

ماه من شکنجه می شود


2)

در شکوه قرص ماه

گرگ ها چه عاشقانه بی قرار

در میان زوزه ها قرار یک فرار


3)

زیر تیغ ماه

عنکبوت خسته ای

له شد و نگفت آه.


4)

ماه کامل است

با وجود چشم شور گَز*

سحر باطل است


5)

زیر نور ماه

بوف خسته ای پرید

کور بود و زنجره نمی چرید


6)

ماه بر درخت سیب

می چکد عجیب

روح من چه بی نصیب


7)

ماه خسته است

بی رمق

روی شانه ی شفق نشسته است


8)

برق رفته بود و زیر نور ماه

دختری که ناشیانه می نوشت:

"عاشقان به هم نمی رسند ،آه!"


9)

شب،سکوت سرمه ای

لیز می خورد درون استکان

داشت فال قهوه می گرفت گربه ای


10)

زیر نور ماه

مثل برّه ی چرا

بی اراده می زنم به راه!

------------------------------------------------

*گَز :درختی ست گرمسیری که برگ های سوزن شکل و شور مزه ای دارد.حال مقایسه کنید: سوزن و ماه و شور چشمی و ارتباط اونها با سِحر.

سه گانی های تازه(4)

دوستان سلام.

اعیاد شعبانیه رو به حضور همه ی شما شادباش می گم.


لطفا نوشته های بنده رو از نقد منتقدانه ی خودتون بی نصیب نگذارین.


(1)

سیمین بر و رو

می خواهمت رود!

مثل ویار زن به لیمو


(2)

قلبم

برّه ای نا آرام

می کُنیش آیا رام؟


(3)

بر نام من مپیچ

مجعول و منگ و گیج

مردی به نام هیچ


(4)

این چه عادتی ست؟

هرچه که بزرگ تر شدیم،

گرگ تر شدیم!


(5)

زنی در شعله می رقصید و می گفت:

"پس از من باز باران خواهد آمد؟"

چه مرگی(انتحاری) بد!


(6)

چرا بر علف ها سلامی نکردم؟

چه سردم!

من از جنس پاییز دردم!

ادامه مطلب ...

مجموعه سه گانی های جدید (3)

ببینید اثر هنرمند معاصر اسدالله عباسیان


1)

بازهم سیبی از درخت افتاد

دختران در گدار ظرف می شستند

اتفاق ها چه ساده می افتند


2)

نخل ها درست عین ما هستند

تشنه اند و کم بهانه می گیرند

نخلها ایستاده ،سر به زیر می میرند


3)

در کجای پله های آه مانده ایم؟

مثل کفتر کدام بام

دل به آب و دانه داده ایم؟


4)

«:نفرین به زن  و  وسوسه ی شیطان باد!»

نفرین مداومی که می گفت آن مرد

مردی که سحر رقص کنان جان می داد!



5)

مگر بر سر شاخه های سترون بهاری شکفته ست

که مرغان چنین بال و پر می گشایند

نه! ماری نهفته ست!



6)   (برای جوان تر ها)

شادم،که مقابل تو تا می ایستم

حالی ست مرا که بی تعارف

من صاحب سایه ی خودم هم نیستم!

سه گانی های جدید ویک غزل -مثنوی

 

نماد سه گانی های تازه منتشر شده

1 

پشت او رو به مهتاب

محو در قاب عکسی که خالی ست

سایه ها نقش های خیالی ست  

 

 

2 

برف ها که چکه چکه چکه آب می شوند

جیغ می زند بنفشه زیر خاک

کوه ها کباب می شوند   

 

 

3

دور دور باطل است 

صحبت از جهنم و بهشت و سیب و آدم است 

این بهشت در کدام نقطه ی جهنم است؟

 

 

 

روز زن بر همه ی مادران ایران زمین گرامی باد!  

 

برای مادر پیرم


تو را می سرایم ،تو ماه منی

تو در امتداد نگاه منی


نگاهم نوازشگر روی تو

دو دستم پر از بوی گیسوی تو


دلم قاصدک چین کویت هنوز

دلم عاشق ماه رویت هنوز


تو ای عشق من! خوب ِ خوب منی

صفای طلوع و غروب منی


تو پرچین سبز بهاری مگر  

و با لاله از یک تباری مگر


که چشمم به تو اقتدا می کند 

و در بهت با لاله «ها» می کند


تو ای چشمه سار زلال عطش

تو ای عشق من!آبسال عطش


برایم کمی روشنی پست کن

و یا بوی آویشنی پست کن

برایم بمان ای همه بود من

برایم بمان مایه ی سود من


کویری شده ست آه قلبم! ببار

برایم کمی آب و ایمان بیار


برایم کمی میخک و اطلسی

و مقداری از بوی ریحان بیار


اگر وقت کردی دو یاس سپید 

درون خزان زا ر قلبم بکار


تو شبنم فروشی بیا آب شو

بیا در ضمیرم بیا ناب شو


بیا تا تورا خوب معنا کنم

و در تو خودم را هویدا کنم


بیا در نگاهم پر از ناز شو

و در دست من رمز پرواز شو


بیا آب ها را زلالی ببخش

کویر مرا آبسالی ببخش


بیا لحظه های مرا ناب کن

و روح مرا چشمه ی آب کن


بیا«قحط سالی شد اندر دمشق »     

و «یاران فراموش کردند عشق»


بیا با من ای فصل رنگین کمان

بیا تا همیشه برایم بمان


بیا عشق و شوری به جانم بریز

شعور و سروری به جانم بریز


بهشتی نشینم مرا خواب کن

و در لحظه هایت مرا ناب کن


و در لحظه هایی که من نیستم

بدون من چیستم؟کیستم؟


بدون تو من ابر بی بارشم

سپندانه بر اخگر و آتشم


 تو عطر نماز غروب منی

تو ای مادرم ! خوبِ خوبِ منی


تو ای مادرم!عشق من! خوب من!

خدای من و صبر ایوب من!


خدای منی ،با خدا دیدمت

و در لابلای دعا دیدمت


و دیدم که با یاس هم خانه ای

تو با یاس از یک گل ودانه ای


نمی دانم امشب کجا جویمت

ولی در گل یاس می بویمت

...مثل آه

اندوه صد محال  

در برق یک نگاه 

«کوتاه.مثل آه!»

کاش...

آه ای هرزه ی هرجایی پست! 

کاش می فهمیدی‌ کاش می دانستی 

«فاطمه فاطمه است»

بغض کال

در تموز آفتاب اشک من  

بغض های کال تو نمی رسند 

هندوانه های بخت من چه نارس اند!

منِ ساده

از آن چشم ناپاک 

غزل های پاکی سرودم 

عجب ساده بودم!

ننگ،ننگ

بیچاره قلوه سنگ! 

بال پرنده را ناچار بشکند یا قلب کودکی؟ 

در هر دو حال ،ننگ!

کاش...2

کاش تنها گز این ده ثمری می آورد! 

کاش از دور کسی می آمد !

کاش با خود تبری می آورد!

رقص گنگ

ماهی قرمز تنگ  

همچنان می رقصد  

وای از این چرخش گنگ!